اخبار کوتاه را در بخش اخبار فوری ارز دیجیتال سایت آکادمی بیت پین دنبال کنید!
صرافی کوینکس آدرس‌های واریزی شبکه ترون (TRON) را ارتقا داد
درآمد 3350 اتریوم برای آربیتروم DAO حاصل از کارمزد تراکنش‌ها

این روزها طلا، این فلز درخشان، این آرامگاه ابدی سرمایه‌گذاران در طول تاریخ، ظاهراً – طبق اظهارات چارت تکنیکالش – در حال گرم کردن برای صعود به قله‌ای جدید در جغرافیای قیمتش است. اما با توجه به تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌های موجود در رابطه با بحران‌های مالی (دلاری) پیش رو، چرا بعد از سه تلاش برای شکستن مقاومت روانی ۲۰۰۰ دلار، هنوز این صعود محقق نشده است؟

آیا باز هم چارت مشغول روایت همان داستان تکراری حمله‌ی گاوها و مقاومت خرس‌هاست یا اینکه ممکن است با نگاه به آمار و ارقام موجود در بازار خرید و فروش طلا، احتمال دیگری را هم به میان آوریم؟ مثلاً این احتمال که شاید بازیگران بزرگ بازار طلا یعنی بانک‌های مرکزی، هنوز رغبتی برای بدرقه‌ی طلا بسمت فتح قله‌ی جدید را نداشته و همچنان مایل به چشیدن طعم آن زیر 2000 دلارند.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

در این نوشته، با نگاهی به آمار و ارقام موجود در بازار طلا و همچنین با نگاه به گذشته‌ای نه چندان دور، تلاش می‌کنیم که به زاویه‌ای جدید برای تماشای نوسانات بازار طلا دست پیدا کرده و از این مجرا، به آینده‌ی نامعلوم پیش رو نوری بتابانیم. اما پیش از شروع تذکر این نکته ضروری است که تمام این مطالب تنها پاره‌ای از احتمالات بوده که می‌تواند هیچ امکان وقوعی در آینده نداشته باشد.

اما داستان این روزهای بانک‌های مرکزی و طلا از چه قرار است؟

اعداد و ارقام برای ما روایت می‌کنند که بانک‌های مرکزی با سرعت بیشتری نسبت به آنچه که در طی ۷۰ سال گذشته شاهدش بوده‌ایم، مشغول خرید و انباشت طلا هستند. اما چرا؟ چرا بانک‌های مرکزی با این ولع مشغول بلعیدن شمش‌های طلا هستند؟ برای یافتن یا بهتر بگویم، حدس زدن پاسخ این سؤال، بهتر است که سری به درون لانه‌ی خرگوش تاریخ بکشیم.به هر حال تاریخ، اگرچه تکرار نمی‌شود، اما حال را محکوم به نواخته شدن بر ضرباهنگ خود می‌کند.

به تاریخ رجوع می‌کنیم تا ببینیم آیا این الگوی رفتاری، این ولع بانک‌های مرکزی برای طلا، نمونه‌ی مشابهی در گذشته داشته است یا خیر، و اگر داشته، در آن زمان چه اتفاق‌هایی افتاده و چه عواملی باعث میل و رغبت بانک‌های مرکزی شده بود. بله، می‌خواهیم کمی تاریخ-اندیشانه به طلا نگاه کنیم و درنهایت ببینیم آیا می‌توانیم گذشته را به آینده فرافکنی کنیم یا نه.

ابتدا نگاهی گذرا به سی سال گذشته کنیم. اولین برگ تاریخ به ما این گزارش را می‌دهد که در طی سی سال گذشته، بانک‌های مرکزی تا سال ۲۰۰۴ میل بیشتری به فروش طلا داشته‌اند. اما از حوالی سال ۲۰۰۴ این روند شکل معکوس به خود گرفته و رفته‌رفته اشتهای بانک‌های مرکزی برای خرید طلا به میل آنها برای فروش طلا چربیدن گرفته است. تا اینکه در سال ۲۰۱۰ بانک‌ها صرفاً خریدار شده و درنهایت به مرحله‌ی بلعیدن رسیده‌اند.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

اما بزرگ‌ترین بلعندگان طلا چه کشورهایی هستند؟

برگ دوم تاریخ به ما نشان می‌دهد که از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۲۱، روسیه و چین بزرگ‌ترین خریداران طلا بوده‌اند. نکته‌ی جالب دیگر این است که از بین ۱۰ کشور برتر خریدار طلا که در مجموع ۸۴ درصد از حجم خرید طلا در کل دنیا را تشکیل می‌دهند، ۸ کشور اول، کشورهای آسیایی (اطرافیان خودمان) هستند. آیا این چارت‌ها می‌خواهند با زبان بی‌زبانی به ما بگویند که بانک‌ها در فاز تمرکز بر خرید بوده و حتی به توزیع فکر هم نمی‌کنند؟

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

با نگاه به چارت طلا، می‌بینیم که طلا بعد از چندین سال رفتار رنج-گونه، از سال ۲۰۰۰ به بعد – یعنی دورانی که میل بانک‌ها به فروش طلا شکل معکوس یعنی بلعیدن به خود می‌گیرد – روند صعودی در پیش گرفته و در نهایت در سال ۲۰۱۱، پرچم خود را بر قله‌ی جدید قیمت به اهتزاز در می‌آورد.

به گذشته‌ی چارت طلا برمی‌گردیم و مشابه این رفتار قیمت را در سال ۱۹۷۱ می‌بینیم که طلا یک رالی صعودی را شروع کرده است و نهایتاً در سال ۱۹۷۵ به قیمت ۱۹۰ دلار می‌رسد. بعد از آن ریزشی را تجربه کرده و مجدداً در یک روند صعودی در طی چند سال، به قیمت ۸۷۳ دلار رسیده و بعد از آن با ریزش، روندی رنجی که به آن اشاره کردیم را تا سال ۲۰۰۲ تجربه می‌کند.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

آیا موسیقی گذشته در گوش حال، مجدداً در حال نواخته شدن است؟ آیا ما از سه فاز صعود، ریزش، صعود، که طلا بین سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۱ تجربه کرده، دو فاز آن یعنی صعود و ریزش را از سال ۲۰۰۳ به بعد تجربه کرده‌ایم و حالا در شرف تجربه‌ی فاز سوم یعنی رالی صعودی برای رسیدن به قله‌ای جدید هستیم؟

قطعاً پاسخ یقینی دادن به این پرسش از عهده و توان تحلیل خارج است، زیرا که وظیفه‌ی تحلیل، بررسی آمار و ارقام یقینی و موثق موجود برای رسیدن به احتمالی با مبنای معقول در رابطه با آینده است. پس به جای جستجوی یقینی که می‌تواند امید کاذب بیافریند، تلاش می‌کنیم که درکی از کانتکست تاریخی آن زمان به دست آوریم تا ببینیم چقدر احتمال دارد که ارکستر تاریخ در حال تمرین برای اجرای دوباره است. برای این کار، یک پرسش ساده مطرح می‌کنیم:

آن سال‌ها آبستن چه حوادثی بود؟ علت آن رالی چه بود؟

اسناد تاریخی می‌گویند که در آن سال‌ها هم حجم بالای خرید بانک‌های مرکزی عامل تزریق نقدینگی به بازار طلا و بالتبع بالا رفتن قیمت آن بود. اما این پاسخ برای ما کافی نیست. این پاسخ دردی از ما دوار نمی‌کند؛ لذا باز هم «چرا»ی دیگری را مطرح می‌کنیم. چرا بانک‌های مرکزی در آن سال‌ها، این‌گونه خود را در خرید و انباشت طلا غرق کرده بودند؟

شاید در پاسخ به این پرسش، سرنخی برای فهم تکرار رفتار بانک‌ها در طی چند سال اخیر بیابیم. برای فهم شرایط موجود، ابتدا سه چارت زیر را تماشا کنیم.

چارت اول نشان می‌دهد که مومنتوم اشتهای بانک‌ها برای انباشت طلا در طی چند سال گذشته کاهش نیافته است.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

چارت دوم که نسبت خرید به فروش طلا، در دو ماه اولیه‌ی هر سال – از ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۳ – را نشان می‌دهد، نه تنها ضعیف نشدن مومنتوم را تأیید می‌کند، بلکه خبر از ثبت رکورد در رشد این نسبت را می‌دهد. گویا ما واقعاً در مرحله‌ی مکیدن طلا توسط بانک‌ها قرار گرفته‌ایم.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

چارت سوم هم در قیاسی که میان خرید و فروش طلا ترتیب داده، نشان می‌دهد که خرید، همچنان بر فروش طلا در حال چربیدن است.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

همانطور که با رجوع به گذشته‌ی چارت طلا دیدیم، چنین رویکرد خریدی برای سالیان متمادی رخ نداده بود. اما در این میان، نکته‌ی جالب توجه، افزایش چشمگیر خرید طلا در همین ماه‌های آغازین سال 2022 است.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

در اینجا اگر فرض را بر این بگیریم که ما در آستانه‌ی تجربه‌ی فاز سوم یعنی صعود دوباره هستیم، بهتر است ببینیم که پیش از سه‌گانه‌ی دهه‌ی هفتاد میلادی، دنیا در حال حرکت به چه سمتی بوده است. طبق آمار تاریخی، نقطه‌ی مشابه این جهش در خرید طلا، سال ۱۹۶۷ است. سالی که برای طلا بسیار معنادار است. چرا که خرید بانک‌ها در همین ایام بود که بعداً دو واقعه‌ی تاریخی ماندگار در دنیای طلا خصوصاً را رقم زد:

  1. سقوط بازار طلای لندن (1968)
  2. پایان رسمی نظام استاندارد طلا (1971)

با کمی واقع‌نگریِ تاریخ-اندیشانه آیا باید باور کنیم که بانک‌های مرکزی بدون پیش‌آگاهی از این اتفاقات، اقدام به خرید و انباشت طلا کرده بودند؟ آیا با توجه به گمانه‌زنی‌ها در رابطه با بحران قریب‌الوقوع بدهی‌های آمریکا در آن سال‌ها، این رفتار بانک‌های مرکزی خبر از یقین آنها نسبت به این وقوع این حادثه می‌دهد؟

حافظه‌ی تاریخی ثابت کرده که در آن سال‌ها، بانک‌های مرکزی می‌دانستند که طلای کافی برای بقای سیستم استاندارد طلایی که بعد از اجلاس Bretton woods شکل رسمی گرفته بود، وجود ندارد. به همین دلیل بود که با بالا رفتن تقاضا برای دریافت طلای فیزیکی در سال ۱۹۶۸، بازار طلای لندن دچار بحران و سقوط شد.

طلا؛ راهی به سوی رهایی یا زنجیری بر گردن؟

البته این سقوط، استاندارد طلا – یعنی پشتوانه بودن طلا برای دلار آمریکا – را مختل نکرد. اما وحشت حاصل از شرایط موجود، درخواست بانک‌های مرکزی اقصی‌نقاط جهان از آمریکا برای تبدیل دلارهایشان به طلا را بالا برد. این روند به مدت سه سال ادامه یافت، و نهایتاً آمریکا در شرایطی که تنها دو هفته با اتمام ذخایر طلای خودش فاصله داشت، در سال ۱۹۷۱ بصورت یک‌طرفه فاتحه‌ی استاندارد طلا را خواند و نیکسون صیغه‌‌ی طلاق میان طلا و دلار را قرائت کرد.

دلار پیوند خورده با طلا همان بدهی دولت آمریکا بود. چرا که بعد از جنگ جهانی دوم، همه‌ی کشورها پول خود را به دلار آمریکا که پشتوانه‌ی طلا داشت، پیوند زدند و به همین دلیل دلار، ارز مرجع برای ذخیره‌ی ارزش در جهان به شمار می‌رفت. اما زمانی که کشورها احساس کردند که آمریکا دیگر قادر نخواهد بود که به تعهداتش در رابطه با تبدیل دلار به طلا وفادار بماند، بانک‌های مرکزی روند خرید و ذخیره‌سازی طلا را آغاز کردند. بله، آنها می‌دانستند که بحران در راه است.

حالا گویا تاریخ دوباره در حال نواخته شدن است. بانک‌های مرکزی با سرعتی بی‌سابقه مشغول خرید و انباشت طلا هستند. آیا با توجه به آنچه که در گذشته رخ داده، این رفتار آنها خبر از وقوع بحرانی که چند سالی است که هشدار تحققش داده شده است را می‌دهد؟ آیا بحران بدهی دلت آمریکا در شرف تحقق است؟ البته این را باید بدانیم که این بحران تنها گریبان‌گیر آمریکا نیست. بیشتر دولت‌های جهان با این بحران بدهی مواجه هستند و دو راه بیشتر پیش روی خویش ندارند:

یا بدهی خود را با کمک تورم پرداخت نمایند (که در حقیقت یک کلاهبرداری بوده، چرا که در این حالت بدهی پرداخت نشده است. زیرا پول پرداخت شده توسط دولت، به دلیل تورم، قدرت خرید پولی که به دولت قرض داده شده بود را دیگر ندارد) و یا اینکه صراحتاً از بازپرداخت بدهی خود سرباز بزنند. درهرصورت، بحران بدهی‌های دولتی در شرف تحقق است. بحرانی که تورم تا کنون، تلاش مذبوحانه‌ای برای به تعویق انداختنش بوده است.

اما بعد از این گشت‌وگذار تاریخیِ مختصر، به سؤال اوّل خود بازگردیم که اگر قصه از این قرار است، چرا با وجود این حجم از خرید طلا، قیمت طلا همچنان نتوانسته از مرز ۲۰۰۰ دلار عبور کند؟ چرا همچنان قیمت دلار در حال پرسه زدن به گرد عدد ۲۰۰۰ است؟

اگر وقوع بحران بدهی را قطعی بدانیم و اگر با وقوع این بحران – مانند آنچه که در ۱۹۷۱ افتاد – بالارفتن ارزش طلا یقینی باشد آیا این امکان وجود ندارد که عدم توانایی طلا در شکستن مقاومت ۲۰۰۰ دلار، ناشی از دستکاری بازار توسط بازیگران بزرگ به منظور پر کردن کیسه‌ی خود از طلای ارزان‌قیمت بوده و لذا شکسته شدن این مرز و آغاز روند صعودی هنوز برایشان جذاب نشده باشد؟

شاید طلا در حال تجربه‌ی فاز انباشت است و شاید بانک‌ها با کمک طلای کاغذیِ بازار فیوچرز مشغول بازی با طلا هستند تا با پول حاصل از این کار، اقدام به خرید طلای فیزیکی در قیمت پایین کنند (اقدامی مشابه آنچه که در بازار فیوچرز بیتکوین هم رخ می‌دهد). پاسخ قطعی به این اما و اگرها را باید در اوراق تاریخ در سال‌های بعد جستجو کرد.

ما در اینجا صرفاً به دنبال توصیف شرایط موجود و مطرح کردن چند احتمال با توجه به گذشته بودیم.

پیش از تمام کردن این مقاله، می‌خواهم چند سؤال دیگر را مطرح کنم، سؤالاتی که در نگاه توأمان به طلا و بیتکوین مطرح می‌شود:

چرا بزرگ‌ترین خریداران طلا کشورهای آسیایی هستند؟ چرا خبری از آمریکا و کشورهای اروپایی نیست؟ اگر وقوع بحران دلار، آن‌طور که رسانه‌ها هر روز و هر ساعت از تمام مجاری خبری به ما تزریق کرده نه واقعیت بلکه حقیقت داشته باشد؛ اگر مرگ دلار، به آن «کیفیتی» که رسانه‌ها می‌گویند قطعی باشد؛ اگر آینده‌‌ی جهان، نظام ارزی نوینی با پشتوانه‌ی طلا را تجربه خواهد کرد، چرا در این قافله‌ی خریداران بزرگ خبری از غربی‌ها نیست؟

آیا تحلیل‌گران آنها از درک این واقعیت عاجز هستند؟ البته شاید این سؤالات بی‌جا باشد، شاید آنها به طور نامحسوس خریدار طلا هستند، شاید ذخایر آنها بیش از این حرف‌هاست و… اما برای نویسنده، این تصویر کاملاً منطقی و معنادار نیست، خصوصاً وقتی که تمام این پرسش‌ها و تردیدها را در کنار آمار موجود در رابطه با میزان خرید بیتکوین توسط نهنگ‌های آمریکایی قرار می‌دهد.

گویا به همان میزان که چین و روسیه و… مشغول انباشت طلا هستند، آمریکا در حال انباشت بیتکوین است. و در نهایت، از آن جایی که ممکن است که تحلیل‌گران، مشاوران و سیاست‌مداران اقتصادی آمریکایی کمی بیش از اینفلوئنسرهای یوتیوبی-توییتری وزن داشته باشند، در برخورد با این رفتار دوگانه، این سؤال مطرح می‌شود:

استاندارد طلا یا استاندارد بیتکوین؟ آینده به رنگ کدام است؟ مسئله این است!

نویسنده: مهدی

دیدگاه ها

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

دیدگاه ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.

استفاده از کلمات و محتوای توهین‌آمیز و غیراخلاقی به هر شکل و هر شخص ممنوع است.

انتشار هرگونه دیدگاه غیراقتصادی، تبلیغ سایت، تبلیغ صفحات شبکه‌های اجتماعی، قراردادن اطلاعات تماس و لینک‌های نامرتبط مجاز نیست.